نمایش

تبلیغ قصه‌وار و نمایشی شاد برای کودکان / نگاهی به نمایش عروسکی “کچل کفترباز” به کارگردانی آزاده انصاری

سرویس هنرنت: عروسکی، ظرفیت‌ها و قابلیت‌های زیادی برای شاد و سرگرم کردن کودکان و نوجوانان دارد و از طرف خانواده‌ها و مخصوصاً کودکان‌شان با استقبال روبه‌روست. استفاده از موضوعات مناسب با سن و سال کودکان پیش دبستانی و دبستانی که به طور بی‌واسطه‌ای با آنان ارتباط عاطفی و حسی برقرار کنند، عامل تضمینی و مطمئنی برای موفقیت در این کار است که ویژگی‌ها و خصوصیات تاثیرگذاری مثل تاکید روی تم‌های شاد و اهمیت دادن به عنصر موسیقی ضربی و ریتمیک که به ابراز احساسات و تشریک عاطفی کودکان بیانجامد، جزو عناصر اولیه و تعیین‌کننده آن محسوب می‌شود. معمولاً قصه‌های تخیلی که دو عنصر شگفتی و شادی را با هم در قالب رویکردهای فانتزیک پیش ببرند، برای عروسکی از جذابیت خاصی برخوردارند.

نمایش “کچل کفترباز” به نویسندگی نسرین خنجری و ی آزاده انصاری که هم اکنون در سالن نمایش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پارک لاله اجرا می‌شود، حول یک قصه تخیلی شکل گرفته و در اصل کوششی برای شاد کردن یک دختربچه غمگین و متعاقباً شاد کردن کودکان داخل سالن است که از طریق “قصه‌نمایی” یا نمایش دادن عینی قصه به کمک عروسک‌های میله‌ای کوچک انجام می‌شود؛ عروسک‌های مورد نظر به اندازه یک عروسک و در مواردی حتی کوچک‌تر از آن هستند. در جاهایی نیز از عروسک‌های مسطح مقوایی که به کمک کشیدن نخ، به حرکت در می‌آیند نیز استفاده شده است: در کل، بیشتر عروسک‌ها میله‌ای و دست گردان‌اند. ماکت‌های تاشونده مقوایی هم برای نشان دادن مکان حوادث کاربری پیدا کرده‌اند؛ اجرا طوری است که همه چیز از کتاب آغاز می‌شود و به طور ضمنی بر کتاب و کتاب‌خوانی ( قصه‌خوانی) تاکید شده است.

نسرین خنجری قصه افسانه‌ای و ترکی “کچل کفترباز” را به شکل و مضمون اختیاری و دلبخواهی خودش درآورده است: ساختار این قصه جدید، پیرنگ بسیار ضعیفی دارد: البته کودکان پیش دبستانی و دبستانی هنگام مواجهه با حوادث ی هرگز به روابط علت و معلولی ها نمی‌اندیشند؛ به همین دلیل پیرنگ ‌ها و قصه‌ها برای این گروه‌های سنی اهمیت بنیادینی ندارد؛ با وجود این، بهتر است چنین اصلی کاملاً  رعایت شود و همه چیز– حتی در یک قصه تخیلی کمیک– به طور جدی و ساختارمند ارائه شود تا حداقل در ضمیر ناخودآگاه آنان با قالب و فرمی کامل ثبت شود.

در قصه نمایش، بدون دلیل از “گاومش حسن” (برگرفته از نمایشنامه “گاو” اثر غلامحسین ساعدی و فیلم ساخته شده توسط داریوش مهرجوئی) در قالب یک عروسک و برای لحظاتی کوتاه استفاده شده است. ضمناً در اجرای مورد نظر اطلاعات اولیه به طور کامل به تماشاگران ارائه نمی‌شود فقط در پایان نمایش که تاکید در آغاز و میانه اجرا به غایت‌مندی مهمی می‌رسد؛ تماشاگر از ناگفته‌های قبلی به گونه‌ای ناگهانی آگاه می‌شود و پی می‌برد که شاه، شاهزاده و سربازان قبلاً به عارضه افسردگی، خشونت و عبوس بودن دچار بوده‌اند؛ این موضوع سبب شده بخشی از نارسایی‌های قصه تا حدی ترمیم و جبران گردد؛ ضمناً زایل شدن غم و اندوه همه کاراکترهای قصه و پرسوناژ نمایش (دختربچه) هم پایانی خوش برای اجرا باشد.

بازیگران (فرزین محدث، مینووش رحیمیان و مهرنوش شریعتی) همه بزرگسال هستند، اما از نظر حالات چهره و بدن و مخصوصاً به دلیل استفاده از شیوه بیان کودکانه که جزو الزامات این نوع نمایش‌هاست، به فضای حسی، عاطفی و ذهنی کودکانه‌ای  شکل می‌دهند که باب طبع این گروه‌های سنی است و البته بزرگسالان (والدین و بستگان بچه‌ها) هم که در سالن حضور دارند، از چنین اجرایی به طور نسبی لذت می‌برند.

برخی دیالوگ‌ها جنبه آموزشی هم دارند: “یک کار خوشحالی باید انجام بدی تا خوشحالی برگرده “، “یک قصه رو بازی می‌کنیم، یک قصه برای خوشحال کردن”، “ما از تو قصه‌ها آمده‌ایم که تو رو خوشحال کنیم” و …

بازیگر بزرگسالی که به کمک چهره‌پردازی و طراحی خوب و مناسب لباس به شکل یک دختربچه درآمده، خودشم به کمک دو عروسک‌گردان نمایش می‌آید و عملاً او هم عروسک‌گردان می‌شود؛ در جاهایی هم با حالتی قهرآمیز کنار می‌رود و شکایت می‌کند، اما باز به تشریک در ادامه نمایشی قصه دعوت می‌شود: این ترفند به طور ضمنی بودن در یک گروه نمایشی و عروسک‌گردانی و نیز دیالوگ‌گویی به جای آنان را هم جزو یک زندگی شاد جلوه داده است.

طراحی لباس بازیگران مناسب با فضا و مضمون قصه انجام شده و استفاده از نور سبز هنگام باز شدن کتاب بزرگ قصه، به غایت زیبا، تاویل‌دار و  تخیل‌برانگیز است. کاربری موسیقی و نیز ترانه‌خوانی‌های محدود نمایش جزو داشته‌ای تاثیرگذار و شادی‌بخش اجرا شده‌اند. نور یکبار در آغاز اجرا به تناسب موقعیت دختربچه، کارکردی موضعی و محدود دارد و در بقیه اجرا معمولی است: در کل، عرصه را برای پیش برد خود قصه باز نگه داشته است. طراحی و ساخت عروسک‌ها نسبتاً خوب است؛ البته می‌شد طراحی‌های زیباتر و تخیلی‌تری برای آن‌ها در نظر گرفت. بازیگران که هم بازی می‌کنند و همزمان نیز عروسک‌گردان هستند، در اجرای نقش‌ها و وظایف محوله‌شان موفق‌اند؛ کودکانی که در سالن شاهد بازی آن‌ها هستند، آن‌ها را می‌پذیرند و با نمایش همسوئی حسی و عاطفی پیدا می‌کنند: آن‌ها گاهی با آهنگ‌ها به حرکت و وجد می‌آیند و حتی کف می‌زنند. میزانسن‌ها و کلاً ی اجرا نسبتاً خوب، پذیرفتنی و بنا به اقتضاء قصه سلیقه‌ای نویسنده انجام شده است.

اخبار مرتبط

دکمه بازگشت به بالا